۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

( عاشق کشی )


شعله را فرصت خاموشی نیست ،
سوختن معنی انسان شدنست
به سر کوه بلند
یا که فوارۀ نور ؛
به صدای اشکی ،
به سپیدی
به غرور ،
شب زخمی ،
شب پیدایش شور ؛
یا به آواز شباهنگ ،
به مستی ؛
به پر چلچله ها
بارش درّ ز صدف ،
همه جا بارانیست
آسمان همه جا هم ابریست
لرزش دست ،
بارش جوهر ز قلم
باید این بار ببارد گریان :
شاید از عشق حواصیل به ساحل گوید
یا که از شوق رهایی ز قفس ،
(( نفس باد صبا جام عقیق ))
بهر عاشق کشی از عشق اجازت خواهيم.
کامران)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر