۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

(( خانه من ))



قفسی دارم من :
پشت بامش از ابر ،
سنگفرشش خس و خار ،
در و دیوار قفس محنت و درد ،
اندرون اش همه فریاد و فغان ؛
و هوا دود و دم و یأس و غم است .
روزهایش ظلمات ؛
بسترم چون گور است ،
کرکسی آنجا هست ؛
که نوایش مرگ است ،
لاشه ای می خواهد ؛
لاشه ام آماده ست ،
( خانه جولانگه سم های ستوران شده است )
***
خانه ای می خواهم :
پشت بامش از نور ،
سنگ فرشش امید ،
در و دیوار همه عشق وصفا ،
اندرونش همه مشتاق وفا ،
در هوا عطر تن اش گاه وصال ،
شبش از روشنی روی نگارم چون روز ،
بسترم گرمی آغوش نگار .
***
خانه ای خواهم ساخت :
پشت بامش خورشید ،
سنگ فرشش گل سرخ ،
در و دیوار ز نیلوفر وناز ،
اندرون اش پر از خاطره و راز و نیاز ،
در هوا بوی گل و سوسن و یاس ،
چلچراغ اش مهتاب ،
بسترش تربت عشاق جهان ،
( خانه ام مهد پریشان شدن اهرمنان خواهد شد )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر