۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

(( سوشیانت ))


روزی خواهد آمد .
عاقبت می آید ؛
عاقبت می آید که هوا صاف شود ،
که نباشد ابری و نبارد اشکی ،
تا چراغی سازد ؛
به همه وسعت راهِ شیری ،
و نسیمی آرد همه پر عطرِ بهار ،
و دهد جامِ عقیقی به سمن .
تا به دشت و صحرا ؛
لاله و سنبل و نسرین روید ،
تا دگر گرگ نبینیم در جامۀ میش .
عاقبت می آید ،
که دگر بند نباشد بر پایی ؛
خنجری تیز نبرد حلقی ،
و صدایی حبس نگردد به گلو ،
تا که هر بی سر و پایی نشود حاکم ما ،
و دگر وسعت ریش ... ؛
نشود سنگ محک .
عاقبت می آید ،
تا به زنجیر کشد اهل ریا ،
و به انسان گوید :
(( کَمَکی انسان باش ))
عاقبت می آید .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر