۱۳۸۹ تیر ۵, شنبه

(( شب بی انتها ))

شب است و ستاره ای که چشمک می زند
شب است و ستاره ای که خاموش می شود
شب است و شب
شبی که صبحی ندارد ،
خورشید را زندانی کرده اند ؛
در این دیار ستاره ها را می کشند ؛
و خورشید را به اسارت می گیرند ،
از نور ستارگان می ترسند ،
مبادا خفتگان بیدار شوند ،
خدایانشان قربانی می خواهند ،
و ستاره ها را به خدایان پیشکش می کنند .
***
شب است و شب عصیان ستاره ها ،
شب است و شبی رو به صبح ،
(( ناگه غروب کدامین ستاره پگاه را نوید داد ؟ ))

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر