شب است و ستارهای که خاموش میشود
شب است و شب
شبی که صبحی ندارد،
خورشید را زندانی کردهاند؛
در این دیار ستارهها را میکشند؛
و خورشید را به اسارت میگیرند،
از نور ستارگان میترسند،
مبادا خفتگان بیدار شوند،
خدایانشان قربانی میخواهند،
و ستارهها را به خدایان پیشکش میکنند.
***
شب است و شب عصیان ستارهها،
شب است و شبی رو به صبح،
(( ناگه غروب کدامین ستاره پگاه را نوید داد؟ ))
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر